به گزارش شهرآرانیوز، مهران مدیری برای سالها یکی از چهرههای بیرقیب طنز تلویزیونی ایران بوده است؛ کارگردانی که نامش با خندههای جمعی، دیالوگهای ماندگار و نقدهای اجتماعی گزنده گره خورده.
«ششماهه»، اما از همان قسمتهای ابتدایی نشان داد که مسیر آسانی پیش رو ندارد. قسمتهای اول، چنگی به دل نزدند و بیشتر از آنکه نوید یک طنز پرقدرت بدهند، نوعی تکرار و سردرگمی را القا کردند. طبیعی بود که منتقدان و مخاطبان حرفهای، صبر کنند چند قسمت دیگر بگذرد تا بتوانند قضاوتی منصفانهتر داشته باشند.
اکنون که پنج قسمت از سریال گذشته و حتی خود مهران مدیری نیز وارد ماجرا شده، انتظار میرفت که ریتم و جذابیت اثر تغییر محسوسی پیدا کند؛ اما واقعیت این است که «ششماهه» همچنان نتوانسته مأموریت اصلی خود، یعنی خنداندن مخاطب، را بهدرستی انجام دهد.
برخلاف بسیاری از آثار قبلی مهران مدیری، «ششماهه» از همان ابتدا در جذب مخاطب با چالش مواجه شد. بازخوردها در شبکههای اجتماعی و فضای رسانهای نشان میدهد که حجم نظرات منفی، بهمراتب بیشتر از انتظارات اولیه بوده است. سریالی که قرار بود ادامهدهنده سنت طنز مدیری باشد، در عمل نتوانسته همان ارتباط صمیمی و گسترده را با مخاطب برقرار کند. این فاصله، بیش از هر چیز، به ضعف در روایت و شوخیها بازمیگردد؛ جایی که مخاطب احساس میکند با اثری کمرمقتر از کارنامه پیشین کارگردان مواجه است.
یکی از اصلیترین نقاط ضعف «ششماهه»، داستان آن است. روایت سریال بیش از حد دمدستی به نظر میرسد و فاقد یک خط داستانی منسجم و مشخص است. سریال بیشتر بر اساس موقعیتهای لحظهای پیش میرود؛ موقعیتهایی که نه بهدرستی بسط داده میشوند و نه در خدمت یک روایت کلی قرار میگیرند. این پراکندگی باعث شده مخاطب نتواند با قصه همراه شود و درگیر جهان سریال بماند.
به نظر میرسد مهران مدیری در انتخاب بازیگران، بیش از حد به سابقه و محبوبیت قبلی آنها تکیه کرده است. تصور او این بوده که حضور چهرههایی مانند نیما شعباننژاد و ناهید مسلمی، که پیشتر در برنامه «جوکر» توانسته بودند با شوخیها و فضای آن برنامه موفق ظاهر شوند، میتواند تضمینی برای جذب مخاطب باشد. اما این ایده در «ششماهه» جواب نداده است.
اتفاقاً همین بازیگران در این سریال با انتقادهایی مواجه شدهاند؛ چراکه در بسیاری از صحنهها، بهجای قرار گرفتن در جای درست نقش، سعی میکنند بازی و تیپهای آشنای خود را به رخ بکشند. این مسئله نهتنها به شخصیتپردازی کمکی نکرده، بلکه به باورپذیری اثر نیز لطمه زده است.
«ششماهه» همچنان همان ریتم همیشگی آثار اخیر مدیری را دنبال میکند. شوخی با مفاهیم روانشناسی زرد، تیپسازیهای اغراقآمیز و فضاهای فانتزی، بخش عمدهای از طنز سریال را تشکیل میدهند. مدیری طبق عادت همیشگیاش، از موقعیتهای خیالی و فانتزی استفاده میکند تا کنایههایی سیاسی و اجتماعی را مطرح کند. با این حال، این کنایهها دیگر آن تیزی و تازگی گذشته را ندارند و بیشتر شبیه بازگویی ایدههایی هستند که پیشتر بارها دیدهایم.
لوکیشنهای سریال، عمدتاً آپارتمانی و محدود هستند؛ فضایی که سالهاست در تلویزیون ایران تکرار میشود. در شرایطی که جامعه امروز بهدنبال تنوع بصری و روایتهای تازه است، استفاده از چنین لوکیشنهایی تنها زمانی جواب میدهد که قصه و شخصیتها جذابیت بالایی داشته باشند. در «ششماهه»، اما این اتفاق نیفتاده و فضای بسته و تکراری، به حس کسالت مخاطب دامن زده است.
در میان تمام این نقدها، حضور جواد رضویان را میتوان مهمترین نقطه عطف سریال دانست. هرچند او نیز عضوی از همان تیم ثابت مهران مدیری است، اما بازگشتش پس از سالها، اتفاقی مثبت و قابلتوجه محسوب میشود. رضویان برای بسیاری از مخاطبان یادآور خاطرات شیرین گذشته است؛ بازیگری که نسلها با نقشهایش خندیدهاند. حضور او، هرچند کوتاه، توانسته تا حدی حالوهوای سریال را تغییر دهد.
نکته قابلتأمل اینجاست که تا اینجای کار، بیشترین خندهای که از مخاطب گرفته شده، نه از خود سریال، بلکه از پشتصحنههای آن بوده است. این پشتصحنهها، طبق معمول، برای مخاطبان جذاباند؛ چه کسانی که با سریال موافقاند و چه آنهایی که منتقد آن هستند. این مسئله خود نشانهای است از ضعف متن و شوخیهای اصلی سریال.
حرکات بدنی و شوخیهای حسن معجونی و مهران مدیری، شاید اگر در دهه ۹۰ ساخته میشدند، جذابتر به نظر میرسیدند. اما در فضای امروز، با ظهور شوخیهای متنوع و سریع اینستاگرامی، دیگر این سبک طنز چندان جوابگو نیست. هرچند محدودیتهای صداوسیما را نمیتوان نادیده گرفت، اما «ششماهه» حتی از سطح معمول طنز تلویزیونی هم پایینتر قرار میگیرد. شاید بتوان گفت مهران مدیری هنوز در دهه ۸۰ متوقف مانده و نتوانسته خود را با تحولات طنز معاصر هماهنگ کند.
با همه اینها، سریال خالی از لحظات قابلتأمل نیست. در قسمت پنجم، صحنه اعتراف اعضای خانواده درباره کاری که با شاهین کردهاند، نکتههای جالبی داشت. هرکدام از شخصیتها اعتراف میکنند که پول برداشتهاند و این اعترافها، تصویری انسانی از خانوادهای پرمسئله، اما همچنان دوستداشتنی ارائه میدهد. دیالوگ پدر به شاهین، جایی که میگوید برای خرید هدیه روز زن برای مادر، از جیب او پول برداشته، صحنهای تأملبرانگیز و متفاوت بود.
همچنین صحنه سوگواری مانوری، کنایهای به «مردهپرستی» جامعه داشت؛ جایی که انسانها اغلب پس از مرگ دیگران به ارزش آنها پی میبرند. این لحظات نشان میدهد که «ششماهه» هنوز ظرفیتهایی برای معناپردازی دارد، هرچند این ظرفیتها بهدرستی بسط نیافتهاند.
«ششماهه» مهران مدیری، تا اینجای کار، نتوانسته انتظارات را برآورده کند. سریالی با داستانی ضعیف، شوخیهای تکراری و ریتمی خستهکننده که تنها در معدود لحظاتی، جرقههایی از تفکر و احساس را به نمایش میگذارد. باید دید در ادامه مسیر، آیا این سریال میتواند از سایه کارنامه درخشان گذشته مدیری خارج شود یا نه؛ اما فعلاً، خندهای که از او انتظار میرفت، به تعویق افتاده است.